شله زرد

ساخت وبلاگ

شله زرد امسال را با کمک همسر پختم. شب اربعین بار گذاشتیم و صبح دیگ را پایین آوردیم. شب تا صبح من بودم و همسر که در آشپزخانه هیات کلی گفتیم و خندیدیم و هم زدیم تا ساعت هفت صبح. بر خلاف سال گذشته امسال برنج فروش،‌برنج خوبی به ما نفروخته بود. راحت باز نکرد و کلی زمان برد تا به آن شکل خاص در بیاید. صبح طبق معمول اول مادر زنگ زد که ماشین بگیرم یا می آیید دنبالم. همسر رفت و او را آورد. من و مادر و همسر مشغول کشیدن داخل ظرفها بودیم که یکی یکی خواهرها و دختر خاله ها و عمه زاده ها و عمو زاده ها و ... آمدند و انجمن زنان بی شوهر کربلا رونده در هیات تشکیل شد و نشستیم به صبحانه خوردن. دستشان درد نکند یکی نان گرم و یکی پنیر و یکی گردو و یکی هم خیار و گوجه آورده بود تا یک صبحانه شاهانه نوش جان کنند.  و البته جوان نسبتا شفایافته فامیل نزدیک که قسمتی از پخت امسالمان نذر ایشان بود هم آمد و خبر خوب اینکه پت اسکن نشان داده که حالش بسیار بهتر است و خطر تا حد معجزه آسایی  از ایشان دور شده و رادیو تراپی شروع شده و هر روز رادیو تراپی می رود. موها و ابرو و ریش و سبیلش هم در آمده بود.

همسر هم سبدهای ظرفهای شله زرد را توی ماشین چید و برد به مناطقی که از قبل شناسایی کرده بودیم و معمولا نذریها را برای خانواده های آن مناطق می بریم. امسال از او خواهش کردم وقت بگذارد و مقداری هم ببرد تپه های اطراف جاجرود و بین معتادهای کارتن خواب آنجا پخش کند که البته حدود ظهر مقدور شد. بقیه اقوام هم که خودشان آمدند و سهمشان را بردند. ظهر هم به همراه بقیه خانمها زنانه رفتیم و منزل یکی دخترخاله ها میهمان شدیم که بسی خوش گذشت. مدتها بود اینجوری یک میهمانی زنانه نداشتیم و چرت و پرت نگفته بودیم و نخندیده بودیم.

خدایا شکر که همه چیز به خوبی انجام شد. خدایا سپاسگزارم بابت سلامتی پسر فامیل نزدیک، همدلی و همراهی خانواده و داشتن دوستان خوب. خدایا بابت هر آنچه دادی و از آن غافلیم شکر.

بدبختی های یک زن چاق...
ما را در سایت بدبختی های یک زن چاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chagh2o بازدید : 139 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 17:12