تعطیلات افتضاح

ساخت وبلاگ

شب شهادت بود که دیدم گروه تلگرامی خواهرها بیش از 300 پیام آمده. دلم شور افتاد باز کردم ببینم چه خبر است که دیدم دو تا از بچه های فامیل(دو پسر 21 و 22 ساله) راه افتاده اند بروند مسجد روستای پدری برای مراسم با سرعت بالا و کمربند ایمنی نبسته ماشین چپ کرد و متاسفانه حال یکی از بچه ها وخیم است به طوری که اعزامش کرده اند به تهران. این سه روز التهاب و دلشوره به سر آمد و امروز خبر رسید که متاسفانه یکی از بچه ها دچار ضایعه نخاعی شده است و کمر به پایین حس ندارد. آن یکی هم با اعضای شکسته و کچ گرفته دچار عذاب وجدان شدید است و حال روحی خوبی ندارد زیرا پشت فرمان بوده و خود را مقصر می داند و سرزنش می کند. خلاصه در آخرین ساعات ماه صفر می رفتیم که رخت شادی به تن کنیم که این وبلاگ افتضاح کلمه به بار آمد. دوستان اگر دستتان به سمت آسمان رفت این جوانان را دعا بفرمایید. باشد که از انرژیهای مثبت شما خداوند رحمی به این جوان کند.

خدایا به این دو خانواده صبر بده. خدایا درد و درمان همه در ید قدرت توست خودت به این جوان 21 ساله رحم کن. خدایا به داده و نداده ات شکر.

بدبختی های یک زن چاق...
ما را در سایت بدبختی های یک زن چاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chagh2o بازدید : 148 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 17:12