اربعین

ساخت وبلاگ

برنج ها را از یک هفته پیش شروع کردم تمیز کردن. پسته هم که اول فصل خریدم و خلال کردم. شکر کم بود که آنهم خریدم و آماده کردم. زعفران را هم که خواهر جان زحمت کشیده بودند و وقتی به زیارت شاه رفته بودند خریدند و آوردند. مادر جان هم مقدار متنابهی زعفران خریدند و آوردند. گلاب هم اردیبهشت ماه از یک جای مطمئن در کاشان تهیه کردم. دارچین هم قبلا تهیه کرده بودم برای خانه و زیاد داریم. می ماند خلال بادام که اگر باشد شله زرد امسالمان بهتر از سال گذشته می شود. از دیروز یکی یکی از دوستان و آشنایان پیام می دهند و خبر می گیرند از اینکه چه ساعتی برای بردن شله زرد بیایند. زنگ می زنم به رئیس هیات امنای هیات برای هماهنگی از آشپزخانه با کمال تعجب متوجه می شویم که آشپزخانه هیات در دست تعمیر است ولی وسایل هرچه بخواهید در اختیارتان قرار می گیرد. انگار پشتم خالی می شود. ای بابا کجا بپزم؟! پیش از همه به ذهنم می رسد ببرم در پارکینگ بپزم. یاد سالهای قبل می افتم که یکی از همسایه ها این کار را کرده بود و دیگران اعتراض کرده بودند که برای ساختمان مزاحمت ایجاد شده و آب و گاز مشترک است و هرچه بدهید باز هم معلوم نیست به اندازه میزان مصرفی باشد و حق الناس است و ... خوب ترسیدم این شل دین شدن مردم و به خصوص همسایه ها دامنگیر من هم شود. وگرنه تعداد واحدهای ساختمان کم است و مزاحمت چندانی هم برای همسایه ها ندارد. تماس می گیرم با مادر جان برای همفکری. می گوید امسال خاله جانتان شهرستان سفره دارد پیشنهاد می دهم ببریم خانه شهرستانمان بپزیم همانجا پخش کنیم و برای سفره هم ببریم. دودوتا چهارتا می کنم می بینم اینجوری بهتر است. تازه همه خانواده هم هستند شاید راحت تر هم باشد. خلاصه از صبح با همسر در حال صحبت و گفتگو هستم تا همه چیز با نظم و مرتب پیش برود. احتمالا من و پسر بزرگه راهی شویم. شاید اینجوری از شر این بغض خلاص شود که همه رفتند پیاده روی و او جامانده.

خدایا شکرت که عمری دوباره دادی و خدایا ازخودت می خواهم توانی ده و عمری که شله زرد امسال هم درست شود.

بدبختی های یک زن چاق...
ما را در سایت بدبختی های یک زن چاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chagh2o بازدید : 134 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1396 ساعت: 21:42