پسربزرگه

ساخت وبلاگ
ترم آخرش است. در واقع ترم آینده چند واحد معرفی به استاد دارد و باید دفترچه سربازیش را پر کند و بفرستد . دارم از الان به سربازیش فکر می کنم. آموزشیش کدام شهر می افتد؟! چه خواهد کرد؟! از آن طرف پسر کوچیکه سال کنکورش است. من مانده ام و یک دنیا فکر.

با همسر صحبت می کنم می گوید این هم یک دوره ای است و می گذرد زیاد فکر نکن. برای پسرها این دوره خیلی سازنده است. باز هم دارم فکر می کنم به آینده اش. بعد از سربازی. احتمالا دورۀ کاریابی و ازدواج و ... چقدر همه چیز سخت است. خیلی سخت و طاقت فرسای. امیدوارم که همه چیز به موقع و به بهترین شکل حل شود.

خدایا شکرت بابت سلامتی پسرها و بابت آرامش این روزها. خدایا از اینکه در آغوشت هستم سپاسگزارم. خدایا بابت همه آنچه دادی و نمی بینم متشکرم. خدایا عاشقانه می پرستمت و دوستت دارم.

بدبختی های یک زن چاق...
ما را در سایت بدبختی های یک زن چاق دنبال می کنید

برچسب : پسربزرگه, نویسنده : chagh2o بازدید : 166 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 22:59