مرده پرستیم

ساخت وبلاگ

تا وقتی که مریم میرزاخانی زنده بود کسی نگفت کیست و چیست؟ هیچ وقت رسانه ها چه مجازی چه داخلی و چه خارجی افتخاراتش را پر رنگ نکردند. وقتی از دستش دادیم عزیز شد. حکایت مریمها در این مملکت زیاد است. به جرات می توان گفت اگر مریم در ایران مانده بود احتمالا نهایت الان مدرس حق التدریسی بود در یکی از دانشگاهها نهایت استادیار یکی از همان دانشگاهها بود و در حال دست و پا زدن برای چاپ مقالات در پیت در مجلات در پیت تر برای دریافت ارتقاء رتبه و مبارزه با بخلها و زیرآب زنیهای و جناح بازیهای سیاسی در دانشگاه و له شدن در جلسات گروه و زیر پای مثلا استادان از دماغ فیل افتاده هیات ممیزه و احتمالا یک پایش دانشگاه بود و یک پایش وزارت علوم برای دادخواهی و آخر هم هیچ. آنها می دانستند چه کسی است و چه چیزی است و سریع روی هوا زدندش. اینوریها هم گفتند ما مهاجرت نخبه داریم نه فرار مغزها. اصلا هر کسی ما را نمی پذیرد برود. علمی فکر کردن و عمل کردن را بگذارید در کوزه آبش را بخورید. حالا او مرده. در دیوار این شهر پر شده از عکسهایش. فضای مجازی داخلی و خارجی برایش مرثیه سرایی می کنند. یکی با خواندن نازنین مریم معروف میشود و دیگری با کشیدن روسری روی عکسش مشهورتر. 

بس است دیگر. این مسخره بازیها و شعبده ها را جمع کنید. اگر راست می گویید به فکر نخبه های فعلی باشید. نگذارید گوشه خانه هایشان با ترجمه کتب و انجام دستیاری در پژوهشهای امپراتوری هیات علمی بپوسند و از سن جذب بگذرند و تبدیل شوند به پژوهشگران آزاد آوارۀ بی آینده. خسته شدیم از بس در جلسات سیاستگذاری گفتیم و نشنیدید و کارهای فرمالیته انجام دادید.

خدایا شکرت به خاطر زنده بودنمان. به خاطر باران روزهای گذشته و به خاطر همه آنچه دادی و ما نمی بینیم. خدایا کمی تدبیر به مدیران این مملکت عطا کن

بدبختی های یک زن چاق...
ما را در سایت بدبختی های یک زن چاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chagh2o بازدید : 135 تاريخ : پنجشنبه 29 تير 1396 ساعت: 2:42