آگهی استخدام

ساخت وبلاگ

امروز یک آگهی استخدام چاپ شده بود برای استخدام مهندس معمار. شماره تماس با 921 شروع می شد و بقیه شماره تماس دقیقا شبیه شماره تماس من بود. خوب می توانید حدس بزنید که روز اول کاری این هفته با تلفنهای پی در پی مهندسان بی دقت مملکت همراه بود که به جای 921 شماره 912 را می گرفتند؟!!! یکی که دیگر کار را از حد گذرانده بود و خیلی حرفه ای رزومه اش را به تلگرام بنده ارسال کرد. هرچه صبوری کردم و موبایلم را سایلنت کردم تا زمان بگذرد با این پیام تلگرامی دیگر از کوره در رفتم و برای جناب مهندس با تجربه نوشتم: «جناب از شما با این رزومه چنین بی دقتی بعید است. امروز که سیل تماسها به سویم روان شد پی گیر شدم ببینم جریان آگهی استخدام چیست. متوجه شدم یک آگهی با پیش شماره 921 در نشریه چاپ شده که بقیه شماره ها شبیه شماره بنده است. وای به حال مملکت ما با این همه مهندس بی دقت؟!» طرف انگار برق گرفته باشدش اول پروفایل بنده را چک کرده و بعد برایم پیام گذاشته:« خانم دکتر از قضاوت و رفتار عجولانه من عذر خواهی می کنم. شماره شما را پاک و اصلاح کردم. آدمها در موقعیتهای مختلف عکس العملهای مختلف دارند.» 

راستش امروز اعصاب برایم نماند به چند دلیل:

1- فکر اینکه این همه عمارت و پل و جاده و بیمارستان و ... توسط مهندسانی درست می شود که اینقدر خطا دارند احساس نا امنی زیادی ایجادمی کند.

2- از فکر اینکه این همه مهندس معمار بیکار با سن و سالهای بالا و رزومه کاریهای قوی بیکارند به فریاد آمدم و دلم سوخت. فکر اینکه پسرهای من هم بعد از تمام شدن درسشان احتمالا به این خیل می پیوندند ناراحت کننده است.

3- سماجت برخی برایم جالب بود برخی شماره تماسها بیش از 20 بار تکرار میسکال داشتند.

خلاصه امروز کاملا روز کاریمان به باد فنا رفت. 

طی چند روز گذشته مادر خانم تصمیم می گیرند بالای کمد دیواری را مرتب کنند که تعادلشان را از دست می دهند و از روی پهار پایه افتاده و متاسفانه دنده شان مو برداشته است. اکنون یک درگیری ذهنی دیگر هم به کارهای عقب مانده ام اضافه شد. رسیدگی به مادر جانمان که باید یکی دو هفته ای در منزل بستری باشد. در نتیجه ظهر کلا موبایل را خاموش کردم و رفتم از فروشگاه پاچه گوسفند پاک شده خریدم و الان مشغول پختن و آماده کردن برای مادر جان هستم. امیدوارم که تاثیر مثبت داشته باشد.

خدایا شکرت که سایه مادر بالای سرمان هست. خدایا لطفا سلامتی را به او برگردان. خدایا بیش از همیشه نیازمند حمایتها و توجهاتت هستم.

بدبختی های یک زن چاق...
ما را در سایت بدبختی های یک زن چاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chagh2o بازدید : 153 تاريخ : پنجشنبه 22 تير 1396 ساعت: 1:32