تفکرات قالبی!

ساخت وبلاگ

فکر کنم وبلاگ تهمینه حدادی باشد که هر از چند گاهی پستی با عنوان زنان علیه زنان می نویسد و احتمالا مبدع آن هم خودش باشد. اما وقتی در این سفر با برخی مسائل برخورد می کردم یاد این عنوان می افتادم و مفهوم تفکر قالبی بیش از پیش در ذهنم متبلور می شد.

حکایت خانم دکتر همکاری است که در سفر زاهدان همراه ما بود. موقع برگشت توی هواپیما وقتی کاپیتان اعلام کرد که طول پرواز چقدر است و بنده کاپیتان ... این پرواز را انجام می دهم و ... خانم دکتر حواسش نبود. بعد وقتی حرکت کرد تا گفتم خوبه خلبانمان هم که خانم است. رنگ از رخ خانم دکتر پرید. چشمانش را بست. قندش افت کرد و داشت از ترس قالب تهی می کرد. گفتم چی شده؟؟؟؟!!!! گفت کاش نمی گفتی خلبان زن هست و ... تعجب کردم. از اینکه یک خانم دکتر با آن همه کار و فعالیت به همجنس خودش اعتماد ندارد! تعجب کردم از اینکه اینجوری ترسیده! تعجب کردم از این همه تفکر قالبی که در ذهن و جسم و جان ما آدمها لانه کرده. پرواز خیلی هم خوب بود. خیلی هم آنتایم و خیلی هم عالی. تنها کاری که توانستم برایش بکنم دادن یک عدد شکلات بود تا کمی قندش بالا رود و گفتگو و سربه سر گذاشتنش تا ذهنش درگیر شود و فراموش کند و به ترس فائق آید. دیروز که در جلسه ایشان را دیدم  کمی در مورد این موضوع صحبت کردیم و خندیدیم.

بعد بهش گفتم خانم دکتر از شما بعید است. خودتان یک خانم هستید. ما به جایی سفر کردیم که آدمهای یک استان به زنهایشان بیش از مردهایشان اعتماد دارند. در قرن 21 هستیم و کاری نیست که زنها از پس آن بر نیایند. باید اعتماد کرد نه به خاطر زن بودن بودن و توانمند بودن انسان و اینکه اشرف مخلوقاتیم.

گفت خداییش خیلی تند بلند شد. حق بدهید بترسم.

گفتم نه به خاطر تفکر قالبیتان است. اگر من نگفته بودم کاپیتان زن است شما هم نمی ترسیدید و همه چیز به نظرتان عادی می آمد.

از خانم دکتر خواستم حالا که چند هفته دیگر عازم قاره جدید است کمی هم بیشتر روی این موضوع فکر کند.

خدایا شکرت بابت همه چیز. بابت احساس خوب این روزها. خدایا بیش از همیشه به تو و توجهاتت نیاز دارم. خدایا در این روزهای ماه رمضان توفیق روزه داری درست را به ما عطا کن.

بدبختی های یک زن چاق...
ما را در سایت بدبختی های یک زن چاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chagh2o بازدید : 142 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 17:43