تلنگر

ساخت وبلاگ

گاهی یک تلنگر لازم است. دیروز به همراه خانم دکتر دیگری برای بازدید از یک جلسه NA به صورت ناشناس رفتیم و در سالن نشستیم. البته معرفی نامه ها و مجوزهای لازم را هم دریافت کرده بودیم ولی دیدیم اگر اطلاع داشته باشند ممکن است تغییراتی در رفتارشان ایجاد شود و مصنوعی بودن رفتار مشاهدات ما را خراب می کند. جشن تولد یکسال پاکی دو تا دختر بود یکی 22 ساله و یکی 27 ساله. هر دو از وضعیت خود گفتند. از اینکه چه چیزهایی را از دست داده اند و چه چیزهایی را به دست آورده اند. از تجربه کارتن خوابی گفتند. از خانواده هایشان که حالا ترکشان نمی کنند. از خانواده هایشان بابت روزهایی که به آنها آسیب زده اند عذر خواستند و ...

خانواده هایی را دیدم که آمده بودند و از آلودگی خودشان می گفتند. از اینکه چطور روی بچه هایشان تاثیر منفی گذاشته اند و از خیلی چیزها.

پسری صحبت کرد که دو روز بود لغزش کرده و با خانواده دعوایش شده از اینکه به او توهین شده و مجدد خانه را ترک کرده و دو شب است که تپه های اطراف جاجرود کارتن خواب شده است. راهنمایش به دنبالش از سالن خارج شد و سعی کرد با او و خانواده اش تماس بگیرد و .... دور از جان پسر بزرگه، همسن او بود.

زن و شوهر جوانی دیدم که با دو بچه دوقلو با هم تصمیم به ترک گرفته بودند تا بچه های سالمی داشته باشند.

آدمهایی را دیدم که بعد از 10 ، 15، 20 سال پاکی هنوز موقع معرفی خودشان را ... یک معتاد معرفی می کردند.

یاد داشتهایمان را برداشتیم و از آنجا زدیم بیرون. تا خانه با خودم کلنجار می رفتم که حکمت جلسه امروز هیچ نباشد این است که شکرگزار خداوند باشم بابت خانواده ای که حتی از شنیدن اسم مواد هم ابا دارند. دردهایی بزرگتر و سخت تر از آنچه ما تحمل می کنیم هم هست.

خدایا شکرت بابت همه خوبیهای روی زمین. خدایا شکرت بابت سلامتی و خدایا شکرت بابت همه آنچه دادی و من متوجه آن نیستم. خدایا باش. بیش از همیشه نیازمندت هستم. خدایا مرا دریاب و توجهات ویژه ات را نصیبم کن.

بدبختی های یک زن چاق...
ما را در سایت بدبختی های یک زن چاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chagh2o بازدید : 126 تاريخ : سه شنبه 2 خرداد 1396 ساعت: 11:38