هزینه های غیر مترقبه

ساخت وبلاگ

این روزها که تمام تلاشمان را می کنیم تا هزینه هایم را کاهش دهیم و مشکلاتمان را طور دیگری حل و فصل کنیم از زمین و زمان هزینه برایمان می بارد. دیروز با خبر شدیم تا چند روز دیگر باید یک و سیصد برای کاری پول واریز کنیم. از آن طرف امروز غروب هم خبر دادند برای رفع فلان مشکل باید یک و نیم بریزید، تصادفی جزئی کردم که هزینه تعمیر ماشین هم خودش حسابم را خالی کرده است، حال که همسر کسب و کار خودش را راه انداخته پرداخت هزینه بیمه اش هم به دوش خودش افتاده. خلاصه هرچه تلاش می کنیم دخل و خرجمان به هم نمی خواند. از طرفی هنوز بابت پروژه سال گذشته مبالغی را طلب داریم که سازمان محترم کلا درگیر انتخابات است و وقتی اسم پول را می آوری انگار که حرف از ما بهتران را زده باشید دستشان را گاز می گیرند. گویی زبانم لال دشنام داده ای. از سازمان دیگری هم مبلغ اندکی طلب داریم که آن هم بر خلاف هر سال هنوز پرداخت نشده است انقدر هر روز از کارت مورد نظر موجودی گرفتم که فکر کنم هزینه موجودی گرفتن خودش به اندازۀ کل پول طلبم شده است  سال گذشته ارتقاء رتبه داشته ام اداره فخیمه گذاشت تا اواسط اسفند حکم بنده را زد. خوشحال بودم که خوب شکر خدا یک سال معوقه خواهند پرداخت که مبلغ قابل توجهی می شود و تا حدی این هزینه ها را کاور می کند و کمی هم دستم باز می شود، اما دریغ که ظاهرا به همین دلیل انتخابات لعنتی و ... خزانه از پرداخت این موارد استنکاف ورزیده و گفته است سازمان مطبوعتان باید از بودجه اختصاصی خودش پرداخت کند. ظاهرا تعدادمان زیاد است و سازمان مطبوعمان هم پس از مکاتبات مسئولین حقوق و دستمزد جواب مکتوب نداده است و شفاهی فرمودند دوزار بده آش، به همین خیال باش   خلاصه حسابی اوضاع قمر در عقرب است. خدایا این انتخابات لعنتی کی تمام می شود. نه آخر یکی به من بگوید این چه بساطی است. چی می شد که انتخابات در تعطیلات نوروز انجام می شد همه هم وقت داشتند در ستادها و گردهمایی ها و ... شکرت کنند تازه پر شور تر هم می شد تازه ما هم انقدر اذیت نمی شدیم و دستمان را زیر چانه نمی زدیم منتظر که کی این دلقک بازی تمام می شود.

تنها نکته مثبت این روزها جلسه امروز بود که می توان گفت کار تا جایی پیش رفته و احتمالا نتایج مثبت خواهد بود. دعا دعا می کنم که کار پیش برود. با همه اینها باز هم باید خدا را شکر کرد. 

خدایا شکر بابت همه آنچه دادی و من متوجه نیستم. بابت سلامتی و بابت حضور خانواده. خدایا این روزها بیشتر از همیشه به احساس حضورت و دیدن معجزاتت نیاز دارم.

بدبختی های یک زن چاق...
ما را در سایت بدبختی های یک زن چاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chagh2o بازدید : 155 تاريخ : سه شنبه 2 خرداد 1396 ساعت: 11:38