دوباره زن زاید:)))))

ساخت وبلاگ

میهمانی تمام شد. ظرفها را در سبدهای ماشین ظرفشویی چیدم. با خیال راحت رفتم که استراحت کنم. همسر لم داده روی مبل و کنترل به دست شبکه های خبری مختلف را زیر و رو می کند به قول خودش ببیند دنیا دست کیست. گفتم حالا چه فرقی می کند. به دست هر کس باشد ما نظاره گریم نه تاثیرگذار. چراغ را خاموش کن بخواب. گفت بیا در مورد فلان موضوع فکر کنیم چه کار کنیم. نشستیم. روی کاغذ فکر کردیم. آخرش هم به جایی نرسیدیم. وقتی بلند شدم احساس کردم زمان زیاد گذشته و باید ماشین ظرفشویی خاموش شده باشد ولی دارد کار می کند. نگاهی به تایمر انداختم، دیدم ارور 15 می دهد. خاموش کردم. سرچ کردم دیدم احتمالا نشتی ای در یکی از اتصالات دارد و احتمالا آب به قسمتهای اصلی ماشین نفوذ کرده است. خلاصه خاموش کردم. ظرفها را خالی کردم. به کمک همسر 45 درجه کج کردم که آبهای موجود در آن تخلیه شود و خشک شود. تا ساعت 2.5 شب مشغول شستن و خشک کردن ظرفها به کمک همسر بودیم و جنازه مان به تخت رسید. سال گذشته سه تومان خرج روی دستمان گذاشته بود. امسال خدا عالم است چه شود. سرچ کردم ببینم اگر بخواهم مجدد بخرم قیمت جقدر است. کلا منصرف شدم. فکر نکنم امسال موفق شویم که چنین کاری کنیم. باز هم باید به تعمیر رضایت داد.

رئیس بانک مرکزی هم عوض شد. بالاخره به این نتیجه رسیدند که برای حل بحران به جای حزب و حزب بازی باید بروند دنبال تخصص. هرچند به شخصه امیدی به رفع مشکل ندارم. تا دست برخی از جیب مردم خارج نشود وضعیت همین است. البته تا زمانی که دست به تغییرات بن سلمان طور نروند بعید می دانم مشکلی از این مملکت حل شود. یادم است وقتی تمام شاهزاده های فاسد و چپاولگر را در یک هتل گروگان گرفت و یکی دو تایشان را گردن زد کل دنیا در حال تمسخر بودند، ولی همینطوری یک تغییر اساسی در کشورش ایجاد کرد با کمترین هزینه. او به درستی فهمیده بود که کشورش عربستان است و هر تغییر بزرگی مثل انقلاب هم اتفاق بی افتد با بستر فرهنگی و خواستهای اجتماعی مردمش در نهایت همان عربستان فعلی می شود. همانطور که ایران هم با هر تغییری یا انقلابی در نهایت تبدیل به یک چیزی شبیه پاکستان می شود. قطعا تبدیل به سوئیس و دانمارک نخواهد شد.

بزرگواری در خصوصی برایم نوشت که چه می شود اگر چند تن از کله گنده ها را اعدام کنند. باید بگویم که این موضوع اگر همراه با اصلاحات اساسی در برخی قوانین و نظام سیاسی کشور نباشد تاثیر گذار نیست. توجه داشته باشید که در سال 56 نیز حقوقهای نجومی در شرکتهای زیر مجموعه دولتی سر و صدای عجیبی به پا کرد. سرلشکر مقربی بعنوان جاسوس روسیه دستگیر شد و محاکمه و اعدام شد. محاکمه دولتیها هم اتفاق افتاد و دو نفر از معاونین وزارت بازرگانی دستگیر شدند و تابستان 57 هویدا هم دستگیر شد. گرانی بنزین در دو مقطع نوروز 56 و 57 به بهانه کنترل ترافیک انجام شده بود. گرانی اجاره بها در تهران بیداد می کرد به طوری که حقوق پایه کارمند 1200 تومان بود و اجاره بها برای دو اتاق بین دو تا سه هزار تومان بود. به همین جهت بسیاری از کارمندان رده پایین در شهرکهای اقماری و روستاهای اطراف تهران مثل کن و سولقان و مامازند زندگی می کردند. در واقع یک کارمند در سال 56 با حقوق کف 1200 تومان با 5 سال سابقه به سختی می توانست یک خانه دو اتاقی که در همان سالها رسم بود در تهران اجاره کند. به زبان ساده باید گفت که وضعیت مردم آن زمان هم خوب نبود الان هم خوب نیست. آن پدر و پسر 50 سال حکومت کردند یک سری زیرساخت درست کردند مثل زیرساختهای دیوان سالاری و راه آهن و ... این دولت هم در این 44 سال یک سری زیر ساخت درست کرد مثل گسترش شبکه بهداشتی، کاهش قابل توجه مرگ و میر بر سر زایمان، ریشه کنی بسیاری از بیماریها مثل فلج اطفال و ...، زیرساختهای جاده ای، گسترش دانشگاهها، برق رسانی به 98 درصد نقاط کشور و ... که بسیاری همه اینها را ناشی از گذر زمان می دانند و فرایندی اجتناب ناپذیر می نامند. یک نکته کلیدی ای که وجود دارد در مورد جمعیت است. آنوقتها تعداد خانوار کم بود و بعد خانوار به خاطر موالید زیاد. ولی حالا خانوار زیاد است و بعد آن کم. در نتیجه فکر کردن به کیفیت زندگی اهمیت بیشتری یافته. بگذریم این قصه سر دراز دارد و من امروز کارهای تلنبار شده زیاد دارم.

خدایا شکرت بابت همه آنچه دادی و من غافلم. خدایا شکرت بابت آرامش شبانه محله، خدایا شکرت بابت وجود پر برکت همسر. خدایا شکرت بابت سلامتی و تندرستی و خدایا شکرت بابت هوای آفتابی و زیبای امروز.

و از همه مهمتر خدایا شکرت که مازوخیست نیستم که اگر از وبلاگی خوشم نمی آید و نوشته هایش را قبول ندارم نمی روم و خودم را ملزم به پیام گذاشتن نمی دانم. :))))

بدبختی های یک زن چاق...
ما را در سایت بدبختی های یک زن چاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chagh2o بازدید : 98 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 9:12