جامعه پسا سردار

ساخت وبلاگ

از روزی که خبر شهادت سردار قاسم سلیمانی را شنیدم در فضای مجازی پر شد از پیامهای دو قطبی که حکایت از یک شکاف بزرگ بین جامعه دارد. پیامهایی که جان نثاری می کنند و با هشتکهای #حاج_قاسم #انتقام_سخت #سردار_دلها و .... سعی دارند میزان اخلاص و محبوبیت ایشان را به رخ بکشند. و از آن طرف پیامهایی که پر از نفرت است و دائم او را به سیاست مشت آهنین حوادث آبان ماه نسبت می دهند. غافل از اینکه ایشان کلا آدم فعالیتهای برون مرزی بوده است. حتی برخی از آدمهای عجیب و غریب می نویسند که این آدم یک قاتل است و دستور کشتن دیگران را داده و ... گویی ژنرالهای آمریکایی و اروپایی وقتی دستور آتش می دهند می گویند بکشید همه را غیر از آدمها. نه بزنید همه چیز را خراب کنید غیر آدمها. نه اصلا مگر دستور آتش دادن جزء ذاتی و وجودی شغل یک سردار نظامی نیست؟!!! اصلا مگر ارتشهای دنیا آموزش نمی بینند که از خودشان دفاع کنند و یا فرمان آتش بدهند. وقتی فرمان آتش می دهند قرار نیست به دیگران گل هدیه دهند بلکه گلوله شلیک می کنند. یک ذره عقل هم چیز خوبی است. این یک امر عادی در جنگ است.  از آن طرف می بینم که در اروپا و آمریکا هم تظاهرات ضد جنگ برپا شده و خود آمریکاییها هم به جدی و شوخی نقشه استانهایی که به ترامپ رای داده اند را در صفحات خود گذاشته اند و می گویند به ما کاری نداشته باشید.

بگذریم بیشتر باید بگویم که جامعه داخلی کشورمان دچار شوک عجیبی شده است. سوالات بسیاری در ذهن مردم رژه می رود که اگر فضای گفتمانی باز نشود و در فضای گفتمانی مردم به پاسخ سوالهایشان نرسند آثار بدی به جای خواهد گذاشت که آثار خوب اتحاد مردم ناشی از شهادت ایشان  تبدیل به تشکیک و شکاف شود. به زبان ساده می توان گفت وضعیت اکنون ایران بی شباهت به وضعیت آمریکای پس از واقعه 11 سپتامبر نباشد. متاسفانه هر دو طرف قضیه بر طبل جنگ می کوبند و دوگانه ای را مطرح می کنند که حکایت از نه جنگ نه مذاکره دارد. بیشتر می توان به پیام توهین آمیز و آمرانه آمریکا اشاره کرد که با وقاحت تمام  از طریق سفارت سویس به ما رسانده است. همه اینها در حالی که به زبان دیپلماتیک همدیگر را دعوت به آرامش می کنند.

و اما در مورد خود سردار باید بگویم که یکی از بهترین افرادی بود که می توانست نظم و آرامش منطقه را پایدار کند. اینکه ایشان در عراق چه می کند باید ابتدا به این پاسخ داد که داعش و آمریکا در عراق چه می کند. یادمان نرود که داعش تا 30 کیلومتری مرزمان رسیده بودند. یادمان نرود که یک روز حمله داعش به مجلس چه ترسی به جانمان انداخت و با روح و روانمان چه کرد. یادمان نرود که وطن پرستی را فراموش نکنیم و برای خاک و ناموسمان ارزش قائل باشیم. همه جای دنیا اگر سربازی و یا ژنرالی از کشورشان در جای دیگری دور از وطن برای منافع و امنیت وطنش بجنگد برایش ارزش مضاعف قائلند و با احترام از آنها یاد می کنند. فقط کسانی نمی توانند این موضوع را درک کنند که یا بویی از وطن پرستی نبرده اند و یا آنقدر مقهور کشورهای دیگر هستند که حاضرند کشورشان را دو دستی تقدیم کنند و زیر بیرقشان باشند. دست خودمان نیست که در کشور بلاخیزی از خطه خاور میانه زندگی می کنیم که چشم طمع دارند به داراییهای طبیعیش. ولی دست خودمان است که چگونه سربلند و با اقتدار زندگی کنیم.

قطعا می دانم که با این نوشته مورد حمله قرار می گیرم و از آنجایی که واقعا حوصله بحث ندارم خودتان را خسته نکنید. حذف می کنم. خلاص

خدایا شکرت بابت جوانان بصیر. خدایا شکرت بابت وجود مردمی که قهرمان شناسند. خدایا شکرت که این عزیز را به آرزویش رساندی هرچند باعث اشکبار شدن چشمانمان شد. خدایا بیش از همیشه به تو و نگاه ویژه است نیاز دارم. خدایا باش. مهربانتر از مادر و نزدیکتر از رگ گردن.

بدبختی های یک زن چاق...
ما را در سایت بدبختی های یک زن چاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chagh2o بازدید : 161 تاريخ : چهارشنبه 18 دی 1398 ساعت: 23:51