دهه هفتادی های ....

ساخت وبلاگ

کار کردن با جماعت جوان خوبیهایی دارد و و البته سختیهای خودش را دارد. الان که نسل جوان ما را دهه هفتادیها تشکیل می دهند بنده در تیمم الی ما شاالله دهه هفتادی دارم که برایم بسیاری از چیزهایشان اصلا قابل هضم نیست. یکی اینکه روزی نیست که همه تیم سر ساعت حاضر باشند. همیشه یکی دو تایشان خواب می ماند. اصلا برایشان مفهوم بهداشت خواب و خوابیدن سر یک ساعت مشخص معنی ندارد. گاهی می بینم که مثلا کار فوری پیش می آید ساعت یک و نیم دو شب پیام میدهم فلانی بیداری با کمال تعجب می بینم که می گویند به لطف دوستا بله!!!!!!!!! نه اینکه این موضوع یکبار اتفاق افتاده باشد دیگر برایم عادی شده که هر ساعتی از شبانه روز بیدار باشند در نتیجه صبح خواب بمانند.

یکی دیگر از رفتارهای این بچه ها که برایم عجیب است سایلنت بودن موبایلشان در همه حالت است. وقتی اعتراض می کنی که مثلا فلان موقع کار فوری داشتم چرا گوشی جواب نمی دهید خیلی حق به جانب جواب می دهند خوب سایلنت است؟!!!!! می گویم بچه ها اسم این گوشی موبایل رویش است یعنی گوشی همراه برای اینکه در دسترس باشید نه اینکه پیام بدهم و این حرفها یعنی تلفنی که همیشه همراهتان است. جواب می شنویم یا گوشیم دستمان است و صفحه اش را می بینیم یا خوابیم خوب صدای زنگ می خواهد چه کار؟؟؟!!!!!!!!!!!! کم است می گویم کار فروی است و باید سر وقت انجام شود شاید حتی لازم باشد از خواب بیدار شوید و پیگیر شوید. ولی معتقدند که چون همه زنگ می زنند و راهکاری نیست که فقط تماس یک نفر را استثنا کرد که در صورت لزوم فقط تماس آن یک نفر زنگ بخورد نمی توانیم سایلنت نباشیم!!!!!!!! (شیطان در این جور مواقع در جلدم فرو می رود و می گوید همه شان را یکجا بگذار کنار تیم جدید بگیر تا بفهمند یک من ماست چقدر کره دارد)

نه اینکه فقط بچه های تیم اینجوری باشند بلکه دستیار و پسر بزرگه هم دقیقا شبیه همین جماعت هستند. بارها هم بهشان گفته ام آقا جان بنده رئیستان هستم و حرفهایم باید سریع زده شود و شما هم دقیق متوجه شوید و سوال بپرسید و سریع هم اقدام کنید. پیام فرستادن وقت گیر است و برای زمانی مناسب است که بخواهید از طولانی شدن گفتگویتان لذت ببرید. به زبان ساده من رئیستان هستم نه دوست دخترتان یا دوست پسرتان که بخواهم وقت بگذارم برای تکست دادن. زنگ بزنید و حرف بزنید و تمام اما کو گوش شنوا. دیروز به اسیستان زنگ زدم یکساعت بعد تماس گرفته. به پسر بزرگه زنگ زدم نیم ساعت بعد تماس گرفته بود که خودم کار را انجام داده بودم و به یکی از دستیارها که قرار است در آینده نزدیک وقتی اسیستان رفت سربازی جایگزین شود ساعت ده صبح زنگ زدم این یکی شاهکار بود ساعت 8 شب زنگ زده و واقعا بنده در حال انفجار بودم. نتیجه اینکه کار با یک کندی عجیبی پیش می  رود. دوستان راهکاری پیشنهاد دهید که بشود تماس یک نفر را در مواقع سایلنت بودن موبایل استثنا کرد. یا راهکاری رائه دهید که بتوانم این جماعت را به کانون گرم خانواده آخ آخ ببخشید نظم برگردند. گاهی فکر می کنم نسل بعد به همین بی نظمی خود عادت می کنند و با آن کنار می آیند. به طوری که حتی قوانین جامعه هم بر اساس همین سبک و سیاقها نوشته خواهد شد. در اکثر کشورها وقتی یک هنجار یا قانونی به کرات شکسته می شود قانون جدید می نویسند یا قانون را تغییر می دهند. احتمالا در کشور ما هم ساعت کار و زندگی به سبک این جوانان تغییر کند. مثلا شاید روزی برسد که ادارات از ساعت 10 صبح شروع به کار کنند و زندگی در شب به طور عادی طولانی ترشود. به طوری که ساعت 12 شب برای همه مردم کشور تازه سر شب باشد!

خدایا شکرت که کاری هست و جماعتی جوان و پر انرژی ای هستند که این مشکلات پیش پا افتاده هم وجود دارد. خدایا به جوانان ما تدبیر زندگی و نظم بده تا بتوانند زندگی ای در خور بسازند. خدایا شکرت بابت حضور لحظه لحظه ات در زندگیم. خدایا دوستت دارم و عاشقانه می پرستمت.

بدبختی های یک زن چاق...
ما را در سایت بدبختی های یک زن چاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chagh2o بازدید : 146 تاريخ : پنجشنبه 23 آبان 1398 ساعت: 8:51