بی وقتی

ساخت وبلاگ

وقت چیزیست که قدرش را نمی دانیم و مثل حالا که کمش می آوریم بیشتر به مفهوم این ضرب المثل پی می بریم که وقت طلاست. وقتی می خواهید کاری را شروع کنید با دقت اول هدف را بررسی کنید و راه را مشخص کنید و بدانید چطور و کجا قرار است بروید وگرنه مثل این چند روز من هی دور خودتان می چرخید و تلاش می کنید و وقت تلف می کنید و در نهایت با بدبختی در آخرین دقایق کارتان انجام می شود و نتیجه نا معلوم اذیتتان می کند. 

این روزها روزهای برگزاری چند مناقصه در کارمان بود. فکر کنید ده روز وقت گذاشته اید و اسناد را آماده کرده اید و همه چیز را مرتب کرده اید برای شرح خدمات کار دعوت شده اید و دقیقا یک روز مانده به جلسه متوجه می شوید که موضوع را اشتباه برداشت کرده اید. نتیجه اول دست به دامان خدا می شوید که داوران اصلا پروپزال را نخوانده باشند. بعد می نشینید دقیقا 23 ساعت کار می کنید و مطالعه می کنید تا یک ارائه عالی داشته باشید. حالا خوب شد که یک روز مانده به ارائه فهمیدم وگرنه کلا آبروی خودم و سابقه کاریم و تیمم و رئیسمان و سازمان عریض و طویلمان را می بردیم رسما. خلاصه دیروز ساعت چهار رفتیم جلسه و با کلی بدبختی پرزنت کردم. تیمم هم نشسته بودند و با چشمان گرد مرا نگاه می کردند. چرا؟ چرا ندارد که بندگان خدا همش با خودشان فکر می کردند چیزی که قرار بود انجام شود و گفته شود که اینها نبود. با اینکه قبلش یک توضیح بسیار کوتاه داده بودم که جریان چیست ولی بندگان خدا شوکه شده بودند. یکی دو نفر در راستای حرفهای من و با تکیه بر کارهای قبلی که انجام داده بودیم توضیحاتی دادند و خلاصه به خیر گذشت. امتیاز علمی و  فنی را آوردیم. حالا باید فقط توکل کنیم به ذات اقدسش که فردا پاکتهای قیمتها باز می شود ما پایین ترین قیمت را داده باشیم که اگر بشود 8 نفر جوان مجرد و متاهل پروژه ای که نان سفره خانواده شان را از محل پروژه های من می بردند سال آینده هم خیالشان راحت است و از الان بدون دغدغه برای سال آینده شان برنامه می ریزند. انشا الله که می شود. خلاصه دیشب که رسیدم خانه نمی دانم چی خوردیم و چی شد و کجا افتادم. فقط یک آن متوجه شدم همسر کوسن را از زیر سرم برداشت و بالش گذاشت و رویم هم پتویی انداخت. 

حالا از صبح نشسته ایم و به جبران این ده روز وقت تلف شده داریم کاری که دستمان است جمع می کنیم. هفته آینده ددلاین است و تقریبا یک سوم گزارش نهایی مانده. هنوز ماییم و کار و کار و کار

 خدایا شکرت بابت آبروداریی که کردی و یک روز زودتر متوجه اشتباهم شدم. خدایا از اینکه اینگونه هوایم را داشتی به اندازه تمام ذرات کائنات شکر گزارم. خدایا امید این بچه ها به ید پر قدرت توست. توکلت الی الله

بدبختی های یک زن چاق...
ما را در سایت بدبختی های یک زن چاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chagh2o بازدید : 156 تاريخ : دوشنبه 29 بهمن 1397 ساعت: 6:40