بدبختی های یک زن چاق

متن مرتبط با «همکار» در سایت بدبختی های یک زن چاق نوشته شده است

ماجراهای من و همکار جدید

  • هنوز از فعالیتهایی که به نیروی مورد نظر سپرده شد خبری نیست. با معاون صحبت کردم و تعدادی کار جدید به من سپرده شد و برخی کارهای قبلی هم توضیح داده شد. دیروز با نیرویی که بحثش بود صحبت کردم و طی یک جلسه کارهای جدید به او سپردم. در واقع کارهایی که محدودیت زمانی ندارد و حداقل برای اینکه ببینم توانمند هست یا خیر می توان از آن بهره جست. قول داد که تا دوشنبه آینده نتیجه کار را ارائه نماید. جای بسی خوشبختی این است که رئیس قبلی که بنده به جای ایشان آمده ام از همکاران و دوستان بسیار خوب بنده هستند و تلفنی خیلی چیزها را راهنمایی می کند. قرار شد بیاید و روی کامپیوتر یک چیزهایی را برایم توضیح دهد تا در خصوص کارها اطلاعات خوبی داشته باشم. جای بسی خوشحالی است که سایر همکاران خوب کار می کنند. یک کار را بسیار خرد کردم تا هر یک متمرکز شوند و انجام دهند. بچه ها برایم دعا کنید تا این نیروهای محترم واقعا کار را درست انجام دهند و مجبور به دوباره کاری نشوم.یک موضوع دیگر اینکه خیلی از کارکنان دچار او میکرون شده اند. امیدوارم که اینبار دوام بیاورم تا این موج نیز بگذرد. اما در خصوص مسائل محیطی اولین کاری که کردم سر و سامان دادن به آبدار خانه و سرویس بهداشتی بود:)))))))))))) نخندید ولی سرویس فرنگی خراب بود دستور زدم برآورد هزینه کردند و غیره قرار شد هفته آینده بیایند و درست کنند. رفتم آبدار خانه سر زدم یک سوسک دانی به تمام معنی بود. لگن ظرفشویی کوتاه بود و قالب نی افتاده بود به همین جهت با چوب کنارش را پر کرده بودند و می توانید حدس بزنید که چه افتضاحی بود:)))) خلاصه لگن ظرفشویی عوض شد و آب بندی شد و نیروی خدماتی هم وادار شد تمام آبدار خانه را بریزد بیرون و تمیز بشوید و ضد عفونی کند. خداییش وقت, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها