بدبختی های یک زن چاق

متن مرتبط با «نتیجه» در سایت بدبختی های یک زن چاق نوشته شده است

و اما نتیجه مذاکره

  • امروز بالاخره ساعت هفت صبح با رئیس صحبت کردم. در کمال و ادب و احترام فرمودند اولین نفری که بهش فکر کردم شما بودید ولی بعدش به این نتیجه رسیدم آنجا له می شوید. گروههایی که باید کار کنید از طیفهای سیاسی متضاد هستند و بسیار با هم در ستیز هستند و شما وسط این دو طیف تکه تکه می شوید. والا از نظر توانایی در کار و مدیریت بسیار قبولتان دارم. اصرار نکردم. کارها را با ایشان فیکس کردم. دست آخر که خواستم بروم گفت بنشینید با شما کار دارم. گفت بگردید دنبال نیرو با این مشخصات. واقعا کارمان گیر است و مشکل داریم.از اتاق که آمدم بیرون حالم خوب بود. نه به خاطر اینکه جواب منفی شنیده بودم بلکه به خاطر اینکه حرفم را زده بودم و تلاشم را کرده بودم. حالا اگر نتیجه می گرفتم که چه بهتر حال که نتیجه نگرفتم حداقل پیش خودم عذاب وجدان ندارم که ای کاش کمی بیشتر تلاش می کردماما امروز یک اتفاق دیگری هم افتاد. متوجه شدم که منشی رئیس بالادست به روشی حرفهای دفتر مدیر را شنود می کند. آنقدر موضوع واضح بود که ترسیدم. حالا مانده ام چطور به رئیس محترم برسانم که چه اتفاقای افتاده.حالا افتاده ام پی کارهایم. حجم کار بالاست و دارم کلافه می شوم. بچه ها برایم دعا کنید. خیلی خسته کننده شده است.خدایا شکرت بابت همه آنچه که دادی و من غافلم. خدایا بابت همه چیز متشکرم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها