بدبختی های یک زن چاق

متن مرتبط با «مدیر» در سایت بدبختی های یک زن چاق نوشته شده است

مدیر پر

  • مدیریتی که مسئولیت مجموعه ما را به عهده داشت آدم باسوادی بود ولی مثل همه کسانی که کار اجرایی نکرده بودند به جهت نظری قوی بودند قابلیت اجرایی کردن نظرات و مدیریت میدانی را نداشتند فقط با سواد بود ولی در کار اجرایی بسیار ضعیف عمل می کرد. تا جایی که حتی روند معمول مکاتبات اداری را نمی دانست. برای یک طرحی برای مدیران بخشهای دیگر که زیر مجموعه فرد دیگری بودند حکم می زد. در فضای مجازی مکاتبات و احکام را منتشر می کرد و گاهی به یک نامه رونوشت که فقط جهت اطلاع ایشان بود پاسخ می داد! خلاصه ملقمه ای بود در این مدت. بعد از چهار ماه تلاش بنده و سایر همکاران هیچ پیشرفتی حاصل نشد که هیچ هر روز می دیدم که این مدیر محترم روز به روز کم رمق تر می شود. تصور بفرمایید از شهرستان به تهران بیاید و برود و هزینه روی دوش سازمان بگذارد، کار هم نداند و بلد نباشد، با یک ایده گنگ بدون برنامه مدون درست و درمان در غبار حرکت کند و دست آخر همسر وفرزندانش در شهرستان کلافه شوند و همکاران هم کلافه تر و در نهایت تلاش بر اینکه کاسه کوزه کم کاری و بی درایتی را بر سر همکاران بشکند باعث شد که در مجموعه ای که به آرام بودن و کارآمد بودن معروف بود تشنج ایجاد شود. حتی با بنده و دو مرحله جلسه با رئیس سازمان گذاشته شود تا مسائل حل و فصل شود که نشد. زیرا کارهای بنده از مجرای قانونی جلو می رفت و کارهای ایشان در چارچوب سازمان قرار نمی گرفت. در نهایت یک روز صبح با ایشان تماس گرفتم گوشی را بر نداشت. حدود ساعت ده تماس گرفت و گفت: خانم دکتر بنده استعفایم را دیروز به مدیر بالادست داده ام. و تصمیمم قطعی است. جدی نگرفتم. در تمام طول فعالیتم زیاد دیده بودم که بین مدیران اختلاف بی افتد ولی حل و فصل می شد. حتی گاهی حالت منت کشی و این حر, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها